طاها جانطاها جان، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 24 روز سن داره

♫♫ دلنوشته های مرضیه ♫♫

مامان مرضیه

سلام دوستهای من و مامان مرضیه.امروز دومین سالگرد ازدواج مامان بابامه. دوست دارم توی شادی ما شریک بشید.به افتخارشون:     منم خودمو بهشون هدیه میکنم     ...
27 شهريور 1393

عکسهای طاها جونم

اولین عکس از طاهاجون توی بیمارستان عکس 3 روزگی طاها جون  ماهگی زندگیم وقتی از حمام میاد کلی میخوابه روزهای اول صورت ماهش ورم داشت ماهگی نفسم عشق مامانش بعد از شیرخوردن لالا کرده  ماهگی طاها قلبم  از خواب بیدار شد منم بزور و با جیغ بیدار کرد حالا خمیازه میکشه فداااااات چندروز پیش خواستم ببینم میتونه توی وانش بشینه.طاها عمرمی بخدا این عکسشم امروز25 شهریور بردمش  توی آشپزخونه پیش خودم.فدای لبهااااااااات طاها جون بغل بابا جونش رفتیم دکتر آخه پاهای نازش خشک شده بود   ...
26 شهريور 1393

قبل از تولد طاها جان

سلام گل من و بابا ازوقتی که رفتم دکتر و متوجه شدم خدا تو رو بهمون هدیه داده خیلی مراقبت بودم و همه خوشحال بودیم از همون اول شکمو بودی و مامانو مجبور میکردی به همه چیز ناخنک بزنم.مثلا توی زمستون هوس فالوده کردی و هیچ کجا پیدا نمیشد حتی تا دزفول خونه ی عمه سامی رفتیم اما اونجام فالوده نداشت تا اینکه عید با مامان سهیلا و بابا عباس و بابا جونت رفتیم پارک کوهستان و من یه دل سیر فالوده نوش جان کردم نزد یک تولدت که شد ماشاا... سنگین شده بودی و دیگه طاقت نداشتم.میخواستم زودبیای بغلت کنم بخاطر همین از دکتر خواهش کردم نوبت سزارین رو مشخص کنه و تاریخش شد 1393/03/17 .روز قبلش رفتیم بیمارستان بیستون و کارهای عملو انجام دادیم و من کلی استرس...
24 شهريور 1393
1